سفرکربلا

ساخت وبلاگ

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم... سفرکربلا...
ما را در سایت سفرکربلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : news62 بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1402 ساعت: 15:06

من،تو،خدا هر سه کی فکرشو میکرد... سفرکربلا...
ما را در سایت سفرکربلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : news62 بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1402 ساعت: 13:54

اونجا که ناظم حکمت میگه: تو آنجایی و "آنجا" نمی داند که چقدر خوشبخت است! سفرکربلا...
ما را در سایت سفرکربلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : news62 بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1402 ساعت: 13:54

تو همان

نامه ی عاشقانه ای

که نمی رسی...

همان بوسه ای که

اتفاق نمی افتی

همان روز خوبی که نمی آیی

و من به اندازه ی همه ی

نامه های عاشقانه

همه ی بوسه ها

و همه ی روز های خوب

تـــــو را دوست دارم....!

سفرکربلا...
ما را در سایت سفرکربلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : news62 بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1402 ساعت: 17:22

آنکه بی حرف کند حال مرا خوب کجاست ؟؟؟ سفرکربلا...
ما را در سایت سفرکربلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : news62 بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 13:07

سایه ات کم نشود از سر قلبم هرگز... سفرکربلا...
ما را در سایت سفرکربلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : news62 بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 13:07

همدم دلتنگي هاي اين روزهام فقط اين آهنگ يادگاريه كه كمي قلبم رو التيام ميده..."يادگاري عشقم"متن و ترجمه آهنگ تملی معاک عمرو دیاب: سفرکربلا...ادامه مطلب
ما را در سایت سفرکربلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : news62 بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 26 دی 1401 ساعت: 14:30

فیلم من قبل از تو (Me Before You) رو چندین و چند بار دیدمآخرین دیالوگ فیلم که متن یک نامه است:کلارکوقتی که این نامه رو می‌خونیاحتمالاً چند هفته‌ای از رفتن من گذشتهاگه طبق رهنمودها عمل کرده باشیالان باید در پاریس باشیروی یکی از اون صندلی‌هایی کههیچ‌وقت روی سنگفرش صاف قرار نمیگیرنامیدوارم هوا هنوز آفتابی باشهاون‌طرف پل سمت راستتعطرفروشی آرتیزان پرفیومر هستیه عطر به اسم “پاپیون اکسترم” رو امتحان کنهمیشه به نظرم می‌اومدکه بوش خیلی به تو میادچند تا چیز هست کهمی‌خواستم بهت بگم ولی نمی‌تونستمچون اون‌وقت احساساتی می‌شدیو نمیذاشتی حرفم رو تموم کنمپس، الان میگم…وقتی برگردی خونهمایکل لاولر یه حساب بانکی رودر اختیارت قرار میده …که به قدر کافی موجودی دارهکه شروع تازه‌ای داشته باشیهول نشو!!!اون قدر نیست که بخوایبقیه‌ی عمرت رو یه جا بشینیولی اون‌قدری هستکه آزادیت رو بخریحداقل از اون شهر کوچیکیکه هردومون بهش میگیم خونهجسورانه زندگی کن،کلارکبه خودت فشار بیاربه حداقل رضایت ندهاون جوراب شلواری راه‌راه رو با افتخار بپوشاینکه بدونم تو هنوز فرصت‌هایی داری، لذت‌بخشهو اینکه بدونم ممکنه من این چیزها رو بهت دادمبرایم آرامش‌بخشهخب، به آخر خطر رسیدیمتو روی قلب من حک شدی، کلارکاونم از همون روز اولی که اومدیبا اون لبخند دلنشینتو اون لباس‌های مسخره‌اتو شوخی‌های بی‌مزه‌اتو ناتوانی‌‌ت در مخفی کردنتک تک احساساتی که داشتیزیاد به من فکر نکندلم نمی‌خواد ناراحت بشیفقط خوب زندگی کنزندگیت رو بکنهر قدمی که برمی‌داریمن هم کنارت خواهم بودبا عشق، ویل سفرکربلا...ادامه مطلب
ما را در سایت سفرکربلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : news62 بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 26 دی 1401 ساعت: 14:30

من از آن روز که در بند توام آزادمپادشاهم که به دست تو اسیر افتادمهمه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکنددر من از بس که به دیدار عزیزت شادمخرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبتتا بیایند عزیزان به مبارک بادممن که در هیچ مقامی نزدم خیمه‌ی انسپیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادمدانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچیاد تو مصلحت خویش ببرد از یادمبه وفای تو کز آن روز که دلبند منیدل نبستم به وفای کس و در نگشادمتا خیال قد و بالای تو در فکر من استگر خلایق همه سروند چو سرو آزادمبه سخن راست نیاید که چه شیرین سخنیوین عجبتر که تو شیرینی و من فرهادمدستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاکحاصل آن است که چون طبل تهی پربادممی‌نماید که جفای فلک از دامن مندست کوته نکند تا نکند بنیادمظاهر آن است که با سابقه‌ی حکم ازلجهد سودی نکند تن به قضا در دادمور تحمل نکنم جور زمان را چه کنمداوری نیست که از وی بستاند دادمدلم از صحبت شیراز به کلی بگرفتوقت آن است که پرسی خبر از بغدادمهیچ شک نیست که فریاد من آنجا برسدعجب ار صاحب دیوان نرسد فریادمسعدیا حب وطن گر چه حدیثیست صحیحنتوان مرد به سختی که من این جا زادم سفرکربلا...ادامه مطلب
ما را در سایت سفرکربلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : news62 بازدید : 76 تاريخ : دوشنبه 26 دی 1401 ساعت: 14:30

کوه ها در فاصله سردند!

چه بی تابانه می خواهمت

ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری!

چه بی تابانه تو را طلب می کنم!

بر پشت سمندی

گویی

نوزین

که قرارش نیست.

و فاصله

تجربه یی بیهوده است...

بوی پیرهنت

این جا و اکنون.

کوه ها در فاصله

سردند!

دست

در کوچه و بستر

حضور مأنوس دست تو را می جوید .

و به راه اندیشیدن

یاس را

رج می زند.

بی نجوای انگشتانت

فقط.

و جهان از هر سلامی خالی است...!

سفرکربلا...
ما را در سایت سفرکربلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : news62 بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:22